
خور - Wiktionary, the free dictionary
2025年2月6日 · خَوْر • (ḵawr) m (plural أَخْوَار (ʔaḵwār)) an inlet (e.g. estuary, lagoon, creek, bay) خور دبي ― Khawr Dubayy ― Dubai Creek خور العديد ― Khawr al-ʿUdayd ― Inland Sea; a …
خور (جغرافیا) - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
خلیج بزرگ اوهایو و یک خور به شکل دایره در ساحل آن نگارهای از یک خور طبیعی در کرانهٔ گرانادلا در خاوِآ، اسپانیا.. خور /xowr/ (به انگلیسی: Bay) به شاخهای از دریا گفته میشود که به خشکی داخل شده باشد. خور محدودهٔ نیمهبستهای ...
خور چیست جغرافیا دهم - دفتر انشا
خور باهو: در استان سیستان و بلوچستان و در نزدیکی مرز پاکستان قرار دارد. خور دبی: اگرچه در ایران نیست، اما به دلیل شهرت جهانی، نام آن آشنا است و نمونهای از خورهای مهم در منطقه خلیج فارس است.
خور (اصفهان) - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
خور که بسان بندری در کنار کویر مرکزی قرار دارد دو قسمت است: قسمت جنوبی که خانهها و مساکن انسانها است و قسمت شمالی نخلستان عظیمی است که قوسوار خانهها را در پناه میگیرد و مردم را از بادهای داغ کویری در امان میدارد.
معنى خور في معجم عربي عربي - معاجم
خَوْرُ فُكَّانٍ كرُمَّانٍ ولم يَذْكره المُصَنِّف أَيضاً . خَوْر بَرْوَصَ كجَعْفَر بالصاد المُهْمَلَة أَو بَرْوَجَ بالجِيم بَدل الصَّاد وكِلاهما صَحِيحَان : مَدِينَة عَظِيمَة بالهِنْد ...
"خور "是什麼意思? - 關於阿拉伯語的問題 | HiNative
The Arabic phrase 'خور' (pronounced khawr) is an informal term commonly used in colloquial Arabic, particularly in the Levant region (Lebanon, Syria, Jordan, and Palestine). It is a slang …
خور - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
خور (با دو تلفظِ /xur/ و /xor/) ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد: . خور (کرج) روستایی از توابع شهرستان کرج، واقع در جادهٔ تهران-چالوس خرو (زبرخان) شهری از توابع شهرستان زبرخان استان خراسان رضوی ...
معنى خور - موسوعة
2019年10月9日 · معنى خور ، من الكلمات القديمة ذات الأصول العربية العتيقة ونجدها بكثرة في كتب التاريخ والروايات العربية وقد تكون دارجة بعد الشيء في الأوساط المثقفة، ويستخدمها العامة من الناس في حوارات دارجة بينهم ولكن بلغة عمية وبعد ...
معنی خور - لغتنامه دهخدا - لام تا کام
در صورتی که "خور" به عنوان اسم خاص یا عام به کار رود، باید به درستی با حروف صحیح نوشته شود و در صورتی که در ابتدای جمله قرار گیرد، حرف اول آن بزرگ نوشته شود. نمونه: «خور شدم و از آن لذت بردم.»
خور - معنی در دیکشنری آبادیس
خور. [ خ َ وَ ]( ع ص ) ضعیف. سست. ناتوان. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) : و امراء از صادرات افعال او چون لین و خور و ضعف و سدر مشاهده می کردند. ( جهانگشای جوینی ). || ( اِمص ) سستی : نطاق او از اعتناق آن منصب تنگ آمد و ...